اشاره:

با انتشار یادداشتی در سایت، تحت عنوان «تاریخ روایت آنچه انجام شده یا آنچه باید انجام میشد، ولی نشد»، جناب آقای کمری متن پیوست را تهیه و ارسال کرده اند که در ادامه خواهد آمد. با مطالعه متن ارسالی، نخستین پرسشی که ذهنم را فارغ از مندرجات یادداشت، درگیر کرد، این بود که؛ محل نزاع چیست و چگونه شکل گرفته است؟ موضوع یاد شده به اندازهای عمیق است که بر کلیّت تفکر تاریخی و تاریخنگاری معاصر ازجمله جنگ و انقلاب، سایه انداخته است، به همین دلیل باید مسیر تعامل کنونی را دنبال کرد تا راهی برای فهم مسئله مورد نزاع گشوده شود. در یادداشت دیگری به این مسئله اشاره خواهم کرد.
*************
با سلام و عرض ارادت محضر دوست دانشور جناب آقای درودیان؛ نظر به یادنوشت مورخه 30 فروردین 99 جنابعالی با عنوان «تاریخ روایت آنچه انجام شده یا آنچه باید انجام میشد، ولی نشد» ذیلاً چند نکته را شایان توجه و تذکار میداند.
1/ ورای معنای واژگانی کلمه تاریخ، تاریخ در اصطلاح مفید سه معنا و مفهوم کلی است؛ زمان ـ رخداد ـ گزارش رخداد (در قالب متن/ روایت). زمان در تاریخ همان مفهومی است که کیبودگی و کیشدگی رخداد را معلوم میکند و معمولاً بین دو کلمهی «از» و «تا»ی تقویمی اظهار و آشکار میشود. میشود به این اعتبار زمان و تقویم را مرادف هم تلقی کرد. زمان در تاریخ امری بیرونی است و زمانِ درونی فوق زمان تاریخی است، در معنای دوم از زمان به معنای ژرف «وقت» و «واقعه» توجه باید کرد. تنها موجودی که زمان را میفهمد و در او وجود مییابد انسان است، از اینرو هایدگر انسان را هستی یا هستومندیِ زمان ـ دازاین ـ میداند و «زمانبودگی [انسان] ناگزیر تاریخبودگی را پیش میکشد و ... و دازاین هستندهای است که گذشته و آیندهی او در اکنون او حضور دارند».1 رخداد/ رویداد/ ماجرا در تاریخ پدیداری است که در زمان و مکان واقع میشود و به وقوع میپیوندد. اما تاریخ در معنای گزارش رخداد در قالب متن/ روایت به ظهور و بروز میرسد. میتوان گفت تاریخ در این معنا وقوع روایت در قالب متن/ اثر است. از اینرو وقوف بر وقوع رخداد حاصل وقوف بر روایت است و تاریخ از این حیث بدون وجود وقوع روایت موجودیت نمییابد.
2/ اشاره کردهاید به «لفظ مشترک تاریخ»؛ این سخنی است بجا که بهرغم وضوح ظاهریِ معنای تاریخ، این واژه، مقولهای مفهومی و از نوع مشترکات لفظی است به این معنا که فاقد صراحت و تک معنابودن است و به اقتضای نظامهای اندیشگانی متفاوت، تفسیرپذیر است. معالوصف چنین نیست که اصول موضوعه تاریخ در علم تاریخ، تاریک باشد و بر قواعد شناخت علمی استقرار نپذیرد، بهویژه آنکه طریقیت تاریخ/ تاریخی، خودگونهای شناخت محسوب میشود. چرا که «تاریخ نوعی تحقیق و پژوهش است، علم پیبردن به چیزهاست و به این معنی علم است».2
3/ آوردهاید که: «در رویکرد واقعه محور برای بررسی جزئیات وقایع و توصیف و تحلیل آنچه رخ داده است ... گذشته از طریق اسناد و با توصیف و تحلیل تبیین [میشود] و در رویکرد واقعه محور گذشتهگرا به روش جزئینگری و توصیف، گذشته در گذشته محصور میشود و امر گذشته نسبت روشنی با آینده ندارد و ...»
به عرض میرساند: پایه و مایهی مطالعات تاریخی و برآیندهای آن مستلزم شناخت چگونگی و چرایی رخدادهای گذشته بهمدد اسناد و مدارک، شواهد و قرائن بر جای مانده از رخداد (و به تعبیر شما، واقعه) است. از این حیث منزلت دادهها و یافتههای مورخان/ مورخانه فراتر از حاصل کار وقعهنویسان و ناقلان و راویان رویدادهاست، معالوصف اولاً؛ هیچ گونه پژوهش تاریخی یا مورخانه تهی پا بَری از اکنون مورخ صورت نمیپذیرد، حتی هر نوع روایت و نقل واقعهنگارانه از گونهای پنهان و پوشیده از تحلیل مُبرا نیست، چرا که «آنچه در زبان مورخ بازتاب پیدا میکند عکسبرداری دقیق و کامل از گذشته نیست. بین گذشته و مورخ یک شکاف وجود دارد که این شکاف را تفسیر مورخ پر میکند. حتی در سادهترین گزارشهایی که یک مورخ عرضه میکند ما خبر خالص نداریم، هر خبری مسبوق به یک پیشفهم، پیشانگاره و تفسیر است»3 این پیشانگاره و تفسیر به اکنون زمان و زمینهی ذهنی مورخ مربوط است. استنفورد این معنا را چنین بازگفته است: «تاریخ را میتوان برای توصیف دو نوع توالی به کار برد: توالی رویدادها یا توالی گزارش ما از آن رویدادها، توالیهای نوع اول و دوم از هم جدا نیستند»4 و «تاریخ امروز تنها حدیث دیروز نیست حدیث دوام و استمرار است ـ و حدیث فردا»5. ثانیاً؛ هر نوع اکنون فهمی، در نسبت با هر موضوع یا رخدادی و آیندهشناسی در گرو تفحص و تحقیق دقیق در گذشته و چند و چون وقایع سپری شده است. به همین اعتبار گفتهاند گذشته چراغ راه آینده است. به فرض آنکه تصور یا گفته شود ـ و در صحّت و سقم این گفته جای اما و انقلت بسیارست ـ که ماهیّت جنگ (با نظر به جنگ هشتساله ایران ـ عراق) استراتژیک یا جنگ امری استراتژیکی یا نظامی، یا سیاسی، یا اقتصادی یا فرهنگی است، این همه معطوف شناخت دقیق دقائق این رویداد از حیث گذشتهی ماجرا، یا آنچه گذشت ماجراست.
در اینجا دو چیز سبب پرهیز یا احتیاط میشود از آنچه جنگ هشتساله را رویدادی صرفاً گذشته شده تلقی کرد، یکی اینکه این رخداد یا پدیده ـ لااقل و ظاهراً پیآیندهای آن ـ جریان دارد و اتمام ناپذیرفته است. مادامی که مناسبات و ملاحظات گونهگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی این رخداد را احاطه کردهاند و از ماجرا در کسوت زبان فرهنگی اندیشگانی به دفاع مقدس تعبیر میشود، جنگ/ دفاع مقدس در هیئت گفتمان غالب ادامه دارد و پایان نیافته است که تعلق به «گذشته» پیدا کرده باشد. دگر آنکه نمیتوان گفت تاریخ جنگ ـ در معنای گذشتهی رویداد/ رویداد گذشته ـ فراهم آمده/ نوشته شده است. هر آنچه تا به حال در صورتهای متعدد درباب این دوران نوشته و گفته شده در زمرهی منابع و مواد تاریخی محسوب میشود و البته هر اندازه که مجال تولید این نوع مواد فراهمتر باشد، امکان دسترسی به تاریخ گذشتهی جنگ بیشتر و بهتر میسر میشود. آنچه در این میان شایستهی امعان نظرست توسعهی ظرفیت فهم تاریخ و فراهمسازی امکان پیدایی روایتهایی است که بیان و بازگفت آنها میتواند به شناخت زوایا و خبایای این دوران بینجامد و ابعاد ناشناخته یا کمتر کاویدهی رویداد را شناسا و معرفی کند. شناختهای برآیندی در تاریخ و تحلیل و نقد درباب «آنچه در گذشته میتوانست انجام شود و باید میشد، ولی صورت نگرفت» در گرو شناخت دقیق همان گذشته و تاریخ آن است و نه جدا و بینیاز از آن. بدیهی است درک وضع اکنون و آینده متکی بر شناخت گذشته است و گذشته تا زمانی که حال وجود دارد هیچگاه گذشته شده و اتمام یافته نیست.
پینوشت:
1/ احمدی، بابک (1386). رسالهی تاریخ، جستاری در هرمنوتیک تاریخ. تهران: نشر مرکز. ص 114.
2/ مفهوم کلی تاریخ، کالینگوو. ر.ج (). مفهوم کلی تاریخ. ترجمه: علیاکبر مهدیان (1396). تهران: اختران.
3/ آقاجری، هاشم (1387). «تأملاتی در علم تاریخ». مقاله در کتاب دانش تاریخ و تاریخنگاری اسلامی. بهاهتمام: حسن حضرتی. قم: بوستان کتاب قم. صص 26 و 30.
4/ استنفورد، مایکل (؟). درآمدی بر فلسفه تاریخ. ترجمه: احمد گلمحمدی (1396). تهران: نشر نی. ص 10.
5/ زرینکوب، عبدالحسین (1392). تاریخ در ترازو. تهران: امیرکبیر. ص 23.
مطالب مرتبط:
+ سایر یادداشت های نویسنده محترم در این سایت