یادداشت میهمان/ نقدی بر نقد نظرات و روش تاریخ نگاری مرحوم دکتر نخعی- بخش دوم

پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰

اشاره

   یادداشت منتقدانه بر نظرات مرحوم دکتر هادی نخعی در سه بخش و با هدف آشکارسازی نقش ایشان در روش تاریخ‌نگاری جنگ ایران و عراق منتشر شد. گرامی ارجمند جناب بهاء الدین شیخ الاسلامی که از دوستان مشترک با مرحوم نخعی است و نقش موثری در حوزه تاریخ‌نگاری جنگ در سپاه داشته است، در پاسخ به یادداشت‌های منتشر شده متنی را ارسال کرده است که در دو بخش خواهد آمد. امیدوارم سایر دوستانِ مرحوم نخعی به پاس زحمات ایشان در حوزه تاریخ‌نگاری جنگ و ضرورت حفظ یاد و نام ایشان، نظرات خود را برای انتشار ارسال نمایند.

*********************

حال با توجه به شرح کوتاهی که از این اصطلاحات دادیم، باید ببینیم مرحوم استاد نخعی که به صورت تجربی وارد پژوهش تاریخ جنگ هشت ساله میان ایران و عراق شده است بر اساس چه تجربه‌ای چنین نظراتی را مطرح کرده؟ ایشان گفته‌اند: «هنوز نمی‌توانیم بگوییم که کماهوحقه داریم کار تاریخ نگاری جنگ می‌کنیم، چراکه جنگ هنوز به طور کلی تمام نشده است». به نظر می‌رسد ایشان میان ثبت وقایع جنگ (که توسط راویان و وقایع‌نگاران صورت گرفته) با پژوهشی که بعدا بر اساس آن روایات و اسناد صورت می‌گیرد خلط کرده است. همچنین ایشان در اینکه ما در چه زمانی می‌توانیم وارد بحث تاریخی بر اساس بی‌طرفی و درک درست رویدادها و تحلیل آنها شویم، دچار خلط بحث شده است. به این معنی که برای ثبت وقایع لزوما نیازی به آشنائی با تاریخ به عنوان یک علم نداریم و تنها ممکن است در مورد یک پژوهش تاریخی چنین نظری را بتوان پذیرفت آن هم با شرایط خاص آن. مثلا در زمان سلطنت پهلوی پرداختن به تاریخ وقایع چگونگی شکل‌گیری آن سلطنت یا خاندان آنها به دلیل محظوراتی که یک پژوهشگر تاریخ داشته، شاید نظر مرحوم نخعی را صادق بدانیم ولی اگر چنین محظوری در زمان دیگری وجود نداشته باشد، پرداختن به تاریخ یک موضوع با شرطی که ایشان گذاشته‌اند، ضرورت خود را از دست می‌دهد.

به نظر می‌رسد آنچه ممکن است یک پژوهشگر را با مشکل مواجه کند، بیشتر «تحلیل وقایع» است تا «روایت تاریخی». ما امروزه شاهدیم که بسیاری از پژوهشگران حتی از بیان تمام وقایع خودداری می‌کنند و تنها به گزینش وقایع دست می‌زنند تا سپس تحلیل خود را از آن به خواننده ارائه دهند. بدون شک چنین روشی خود نوعی تحریف واقعیت است. ما شاهدیم که در بسیاری از فیلم‌های مستند تاریخی تهیه کننده بیشتر به گزینش رویدادهای مطلوب خود می‌پردازد تا بر اساس آن، تحلیل مطلوبش را ارائه دهد و این خود نوعی تحریف محسوب می‌شود. در حالی که یک پژوهشگر موظف است آنچه را که از دید خواننده ممکن است مثبت یا منفی تلقی گردد، روایت کند و سپس تحلیل خود را ارائه دهد. گرچه به لحاظ سیاسی ممکن است پرداختن بی‌طرفانه به وقایع یک دورۀ مشخص تاریخی مشکلاتی را به همراه داشته باشد آن هم نه تنها از نظر محظورات حکومتی، بلکه حتی به دلیل فضای سیاسی موجود که هرگونه نظر واقع‌بینانه به هیاهو و جنجال سیاسی منجر می‌شود.

موضوع دیگری که نخعی بدان اشاره می‌کند؛ «خطر تحریف وقایع» است که منظور ایشان دقیقا معلوم نیست به روایت وقایع اشاره دارد یا به تحلیل آنها. همانطور که گفته شد خطر تحریف هم در روایت ناقص از یک واقعه ممکن است وجود داشته باشد و هم در تحلیل آن. ما معمولا به‌سختی می‌توانیم میان اصل گزارش از یک واقعه با تحلیل آن تفکیک قائل شویم. چون یک پژوهشگر معمولا در میان روایت به تحلیل هم می‌پردازد. شناخت این دو ممکن است برای بسیاری از مخاطبین مشکل باشد. وقتی ما به علت یک پدیده اشاره می‌کنیم، این تحلیل است، اما وقتی یک رویداد را چنانکه واقع شده گزارش می‌کنیم؛ این «روایت» است. در عین حال که ضرورت دارد به لحاظ نظری میان روایت و تحلیل یک واقعه تفکیک قائل شد، اما در عمل توصیف رویداد بدون تحلیل نمی‌تواند مخاطب را قانع کند و حتی ممکن است منجر به برداشت غلط از یک رویداد شود. بنابراین گاهی تحلیل واقعه یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. البته بر من معلوم نیست چرا ناقد محترم (جناب دوردیان) تحلیل را معادل نظریه دانسته‌اند؟ یا چرا نظر مرحوم نخعی را متأثر از عباس اقبال معرفی کرده‌اند؟ به نظر می‌رسد نظریه استاد اقبال مبنی بر گذشت پنجاه سال از یک رویداد برای رعایت بی‌طرفی و ارائۀ نظری درست از آن، مبتنی بر یک نظریۀ علمی نباشد؛ چون نمی‌توان برای درک ماهیت یک واقعه مدت تعیین کرد. حتی دور شدن زمانی از وقایع ممکن است ما را در درک حقیقت آن به لحاظ تحلیلی دچار اشتباه کند. چنانکه امروزه ما مواجه با تحلیل‌ها و نظرات غلط و اشتباهی در مورد واقعیات جنگ هشت ساله هستیم که توسط کسانی صورت می‌گیرد که در متن رویدادها و واقعیات جنگ نبوده‌اند. بنابراین لازم است تحلیل درستی از وقایع جنگ هشت ساله مبتنی بر روایات درست ارائه داد. از طرف دیگر بنده ارتباط نظر عباس اقبال با نظریه «اثبات‌گرائی» و همچنین نبودن او در متن حوادث بزرگ را  درک نمی‌کنم. لازم نیست فردی حتما در متن حادثه قرار داشته باشد تا بتواند تحلیل درستی از آن ارائه دهد. درستی تحلیل با رجوع به روایات درست و پذیرفتن نقد صورت می‌گیرد. اگر بنا را بر این بگذاریم که باید نویسنده در متن حوادث حضور داشته باشد، دیگر هیچ حادثۀ تاریخی را نمی‌توان مورد نقد و بررسی قرار داد یا حتی روایتی از آن داشت. (ضمنا کسروی هم در زمان انقلاب مشروطه کودک بوده و در آذربایجان به سر می‌برده و تنها در حوادث پس از انقلاب آن هم در آذربایجان حضور داشت).

همچنین ضمن تأیید بند دوم نقد جنابعالی، در مورد بند سوم این اشکال وارد است که منظور از «نظریه‌پردازی» مشخص نیست (چنانکه خود شما هم بر این نکته تأکید کرده‌اید). اگر منظور تحلیل وقایع جنگ است که نباید آن را با نظریه‌پردازی یکسان گرفت. همانطور که گفته شد تحلیل واقعه هرچند قابل تفکیک از گزارش واقعه است، اما می‌تواند امری ضروری هم باشد. اما درواقع نظریه‌پردازی به معنی ارائۀ یک نظر کلی دربارۀ علل وقوع جنگ و نتایج آن (هر جنگی) است که مانند «شاه‌کلید» راه‌گشای تحلیل هر جنگی می‌تواند باشد.

در مورد بند چهارم نقد هم تفکیک چرایی از چگونگی می‌تواند درست باشد و این به منزلۀ نادیده گرفتن چرایی نیست. البته بنده از نظر واقعی مرحوم نخعی اطلاعی ندارم که آیا معتقد بوده نباید به دنبال چرائی وقوع جنگ هشت ساله باشیم؟ اتفاقا چرائی وقوع جنگ پرسش اصلی بسیاری از نسل حاضر است.

در مورد بند پنج نقد هم باز بر این نکته تأکید می‌کنم که نظریه عباس اقبال و مرحوم نخعی به نظر بنده هیچ ارتباطی با نظریه اثبات‌گرائی ندارد و منسوخ هم نشده. نظریه اثبات‌گرائی در حوزۀ علوم طبیعی برقرار و هنوز هم مورد نظر صاحب‌نظران است، هرچند نقدهائی به آن وارد شده و آن را تضعیف کرده است. در مورد علوم انسانی (که تاریخ هم جزئی از آن است) نظریه اثبات‌گرائی کاربرد چندانی ندارد و البته اگر کسی می‌خواهد آن را به زور وارد حیطۀ مسائل علوم به‌اصطلاح انسانی کند، بحث دیگری را می‌طلبد.

پایان

مطالب مرتبط:

+ یادداشت میهمان/ نقدی بر نقد نظرات و روش تاریخ نگاری مرحوم دکتر نخعی- بخش اول

برچسب ها:

تاریخ نگاری جنگ

،

روش تاریخ نگاری

،

هادی نخعی

،

بهاء الدین شیخ الاسلامی

معرفی
    محمد درودیان هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاه‌ها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره‌ مند فرمایند.
    همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.

کانال ایتا محمد درودیان کانال تلگرام محمد درودیان
جستجو



    در اين سایت
    در كل اينترنت