1- در حالیکه با گذشت زمان، امکان دسترسی مستقیم به وقایع تاریخی وجود ندارد، تلاش برای روایت تاریخ از سوی ناظران، شاهدان و عاملان، همچنین تبیین مورخین از وقایع، با چالشهای دوگانه همراه است. به این معنا که از سویی؛ امکان دسترسی مستقیم به واقعه وجود ندارد و از سوی دیگر؛ آنچه از سوی شاهدان و عاملان روایت می شود، تنها گزینش بخشی از واقعه، با نگاه خاص است و لذا توسط نسل پس از واقعه، مورد پرسش و تردید قرار می گیرد.
2- در فرایند جدید، نوعی توافق میان حاضران و عاملان وقایع تاریخی، با نسل پس از واقعه، مبنی بر ضرورت بیان «ناگفتهها» شکل می گیرد. پیش فرض تأکید بر ناگفتهها این است که؛ «چیزی در تاریخ مفقود شده است و باید بیان شود تا فهم از تاریخ کامل شود». بدیهی است اگر روشن بود چه چیزی در تاریخ مفقود شده که بیان آن ضرورت دارد، دیگر نیازی نبود از عنوان ناگفتهها استفاده شود. بنابراین "ابهامات" موجود درباره چگونگی و چرائی وقوع رخدادهای تاریخی از سوی نسل پس از واقعه، بمعنای ناگفتهها فرض و بر بیان آن اصرار و تأکید می شود.
3- با وجود اجماع در بیان ناگفتهها توسط نسل شاهد و عامل، معنای مورد نظر شاهدان و عاملان در بیان ناگفته ها، با نسل پس از واقعه تفاوت دارد. نسل پس از واقعه، نسبت به آنچه که ندیده و نمی داند و تصور می کند گفته نشده است، طرح پرسش می کند، در حالیکه شاهدان و بیشتر عاملان، با فرض اصلاح فهم موجود از واقعه، گذشته را روایت می کنند. ملاحظه یاد شده با وجود اجماع در ضرورت بیان ناگفتهها، مانع از ایجاد ذهنیت مشترک بر اساس گفتهها می شود. در نتیجه با وجود بیان ناگفته ها، همچنان آنچه گفته شده است، مانع از فهم مشترک میان نسل جنگ و نسل پس از جنگ است.
4- با توجه به مفهوم ناگفتهها و نتیجه گفتهها، این پرسش وجود دارد که؛ چرا با وجود اجماع بر ضرورت ناگفتهها، گفتهها موجب شکل گیری ذهنیت روشن و مشترک از واقعه نمی شود؟ پاسخ اولیه این است که؛ با وجود اجماع بر ضرورت ناگفتهها، درباره تعریف مفهوم ناگفتهها و فهرست آنچه که باید گفته شود، میان نسل شاهد و عامل با نسل پس از واقعه، توافق وجود ندارد. با فرض صحت پاسخ اولیه به پرسش یاد شده، پرسش دیگری به میان خواهد آمد، مبنی بر اینکه؛ علت پیدایش دوگانگی در تعریف مفهوم «ناگفتهها» چیست؟ به نظر می رسد؛ چالشهای میان دو نسل، به همراه تغییر در شرایط و نیازها، همچنین تفاوت در نگرش و دغدغهها، برآمده از تفاوت در نگرش و "دیده ها و نادیده ها" است. به این معنا که؛ تفاوت در مشاهدات و کنشهای نسل جنگ و انقلاب با نسل پس از آن، در چارچوب کلان روایت انقلاب، در عمل مانع از برداشت و نگرش مشترک شده است. نسلی که واقعه را تجربه کرده است، در چارچوب اهداف و ضرورتهای عمل در زمان واقعه، برای روایتگری و تبیین وقایع اقدام می کند، در حالیکه نسل پس از واقعه، بر اساس نتایجی که مشاهده کرده است، طرح پرسش می کند. در نتیجه با وجود اجماع در ضرورت بیان ناگفتهها، آنچه که گفته می شود؛ تأثیر اساسی در شکل گیری ذهنیت مشترک از واقعه و رفع ابهام و پرسشها ندارد.
- برچسب ها:
تاریخ، وقایع تاریخی، ناگفته ها، -