اشاره
برگزاری نشستِ «روششناسی مطالعات جنگ در ایران: وضع موجودـ شرایط مطلوب»، در انجمن علوم سیاسی که بسیار هوشمندانه و مورد نیاز بود، با وجود مباحثی که طرح شد، بنظرم برای روشن شدن موضوع هرچند لازم بود ولی کافی نبود. با نظر به ملاحظه یاد شده مفهوم بندی بحث از سوی خانم جمشیدی اقدام اساسی در مسیر جدید است که امیدوارم مورد استقبال و نقد و بررسی قرار بگیرد.
در تاریخ 12 اسفند 95 در محل انجمن علوم سیاسی ایران نشستی برگزار شد با عنوان «روششناسی مطالعات جنگ در ایران: وضع موجودـ شرایط مطلوب» که در این نشست به جز دکتر بابایی که مسئول کمیتهی روششناسی انجمن یادشده است، آقایان دکتر هادیان و محمد درودیان حضور داشتند. انگیزهی من برای نوشتن مطلبی در اینخصوص ابتدائاً به علاقهای برمیگردد که به مباحث روششناسی دارم و تقریباً در یکدههی اخیر مطالعات خود را حول این مبحث متمرکز کردهام. سپس ارتباط مییابد با دغدغهام دربارهی روششناسی مطالعات جنگ که میتوان گفت مأموریت شغلی من در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزهی هنری محسوب میشود.
در طول این سالها روش من برای پیگیری علاقه و دغدغهی یادشده این بوده و هست که هرجا مطلبی دربارهی روششناسی(جنگ) بخوانم، اصلیترین محورهای بحث را (که شامل بنیادیترین پرسشها و مسئلهها و مفروضها، روشنترین اهداف و ضرورتها، صریحترین مرحلهبندیها با معرفی کاربردیترین روشها و ابزارها در هر مرحله است)، استخراج کنم تا آشکار شود اولاً، نویسنده یا گوینده از این اصطلاح چه ادراکی دارد و ثانیاً، نویسنده یا گوینده نیز دریابد مخاطب او به چه خوانشی از ادراک وی دست یافته است. زیرا به گمانم یکی از عمدهترین مغفولات ما در حوزهی روششناسی، روششناسی به اشتراکگذاری فهم متون روششناختی و مفاهیم و اصطلاحات آن است؛ غفلتی که در بدترین حالت موجب آشفتگی و خلط مفاهیم و اصطلاحات این حوزه شده و در بهترین حالت به تکرار مطالب انجامیده است. با این توضیح، در این نوشتار کوشیدهام ابتدا فهم خود را از آنچه در نشست مذکور ایراد شده است، به اشتراک بگذارم و سپس پیشنهادم را برای بحث مبسوطتر دربارهی روششناسی مطالعات جنگ طرح کنم.
با استناد به گزارش آقای درودیان از فحوای نشست روششناسی مطالعات جنگ، نکتهی قابلدرنگ برای من وجود ملاحظات دوگانه در بحث هر سه تن بود؛ ملاحظاتی از جنس هستیشناسانه که در پاسخ به اینکه واقعیت آنچه روششناسی (و بهطور اخص روششناسی مطالعات جنگ) مینامیم چیست. سخنان آقای دکتر بابایی مبنی بر اینکه بحث روششناسی مطالعات جنگ ناظر به دو محور ذیل است:
الف- بررسی وضع موجود روششناسی در حوزهی جنگ،
ب- بررسی وضع مطلوب روششناسی در حوزهی جنگ،
بیانگر آن است که بهزعم ایشان اولاً، فضای آنتولوژیک یا هستیشناسانهی روششناسی مطالعات جنگ، فضایی نیمهتحققیافته است. ثانیاً، بهلحاظ معرفتشناختی، تحققیافتگی نیمهی دیگر این فضا، که ایشان آن را «وضع مطلوب» میخواند، منوط و مشروط است به شناخت وضع موجود. پیشنهاد بابایی برای شناخت وضع موجود، پاسخ به چهار پرسش ذیل است:
یک ـ در کاربرد واژهی جنگ به چه مفهومی نظر داریم؛ جنگ بهمثابه یک راهبرد و یک واقعیت عینی رخ داده در زمانی مشخص و بهاتمامرسیده یا جنگ بهمثابه یک پدیدهی اجتماعی حیاتمند؟،
دوـ آیا منظور از کاربرد اصطلاح روششناسی مطالعات جنگ، مطالعهی جنگ به روشی خاص و دارای ویژگیهای معین است یا شناخت روشهایی که در مطالعات جنگ به کار گرفته شدهاند، از حیث اصلیترین مسئلهها، پرسشها، مفروضها، رویکردها و.. ؟،
سه- آیا پذیرفتهایم که در حال حاضر در ایران چیزی به نام «مطالعات جنگ» شکل گرفته است؟،
چهار- آیا قائل به این هستیم که روششناسی مطالعات جنگ در یکی از نقطهغایتهای خود با تصریح به الزامات شکلگیری جریانی به نام «جریان مطالعات جنگ»، آشکار میکند چه میزان از این الزامات تاکنون شکل گرفته است و چه میزان تا شکلگیری کامل فاصله دارد و چرا؟،
با تأمل در سخنان آقای دکتر هادیان مبنی بر ضرورت تعیین دو سطح بحث در روششناسی مطالعات جنگ مشتمل بر:
الف- رهیافت روششناسی معطوف به جنگ،
ب- رهیافت روششناسی معطوف به مطالعات جنگ،
میتوان دریافت که ایشان در این ملاحظهی دوگانه اولاً، قائل به اینهمانی فضای هستیشناختی جنگ، روششناسی جنگ و روششناسی مطالعات جنگ است و ثانیاً، بهلحاظ معرفتشناختی، شناخت مناسبترین روش برای شناسایی، گونهشناسی، دستهبندی، ساماندهی و هدایت روشهای بهکار گرفتهشده در فضای مطالعاتی جنگ را منوط و مشروط میداند به تحقق روششناسی جنگ، بهمنزلهی معرفت درجهی اول، که دستیابی به آن، راه را برای تحقق معرفت درجهی دوم؛ یعنی روششناسی مطالعات جنگ هموار میسازد. به همین ملاحظه، دکتر هادیان از تلاش برای برداشتن سه گام اساسی زیر یاد میکند که تازه پس از آن بتوانیم ادعا کنیم روششناسی جنگ، نه روششناسی مطالعات جنگ، صورت عینی یافته است:
1ـ تعریف جنگ و مفهومبندی دقیق آن،
2ـ طرح یک سؤال استراتژیک دربارهی جنگ که پاسخ به آن در حکم مأموریت روششناسی معطوف به جنگ محسوب میشود،
3- ارائهی راهحلهای استراتژیک دربارهی جنگ،
احتمال
میدهم دکتر هادیان با تأکید بر برداشتن این سه گام، دو هدف عمده را دنبال میکند؛
یکی اینکه، نشان دهد بخش مهمی از مأموریت روششناسی مطالعات جنگ، به دستهبندی
دقیق و عالمانه و منطقی تعاریف متعدد موجود از جنگ احالهشدنی است. زیرا صرفاً پس
از گذر از این مرحله میتوان به دلالتها و پیآمدهای روششناسانهی این تعاریف
معطوف شد. دوم اینکه، فقط در اینصورت مناقشات مربوط به تعریف جنگ در کنار مجادلات
معطوف به روش مناسب برای مطالعهی جنگ قرار میگیرد و میزان آشفتگی وضعیت جنگپژوهی
در ایران را آشکار میسازد.
ادامه دارد ...
- برچسب ها:
مطالعات جنگ، روش شناسی، فرانک جمشیدی، -
مطالب مرتبط:
+ سایر یادداشت های این نویسنده
-