هرچند از نظر تاریخی چگونگی رخ دادن وقایع و سرانجام آن، ازجمله وقوع، ادامه و پایان جنگ اهمیت دارد، اما بنظرم مسئله اساسی، بررسی نظام ادارکی و مفهومی جامعه ایران و ساختار تصمیمگیری و مدیریتی کشور از «مسئله جنگ» و چگونگی مواجهه با آن در آینده می باشد. براساس ملاحظه یادشده، بنظرم مسئله جنگ به یک امر هویتی- تاریخی، همچنین بمثابه یک «نظریه سیاسی- امنیتی و فرهنگی» برای بقاء و توسعه قدرت ج.ا.ایران تبدیل شده است. ویژگیهای سهگانه این نظریه، بمثابه شاکله قدرت ج.ا.ایران، عبارت است از: «تعریف دشمن و مرزبندی در برابر آن»، «اراده و توانمندی ساختار سیاسی- تصمیم گیری و نظامی کشور برای دفاع و تنبیه متجاوز» و دیگری تأکید بر «هویت فرهنگی و ارزشی جامعه ایران» برای دفاع از هویت و تمامیت ارضی کشور در برابر دشمن و دفاع از نظام است. با این استدلال، هرگونه گسست در نظام مفهومی و رایج از مفهوم کنونی جنگ، بمعنای گسست در مبانی و شاکله قدرت ج.ا.ایران ارزیابی خواهد بود.
طبق توضیح یادشده، به نظرم اهمیت تجربه جنگ صرفاً بعنوان یک امر نظامی در برابر مسایل سیاسی- حقوقی و تاریخی در برابر عراق نیست، بلکه بیانگر هویت جامعه ایران در واکنش به یک امر حیاتی و سرنوشت ساز است. در این رویارویی، توانمندی ساختار سیاسی- نظامی و تصمیم گیری- مدیریتی کشور به آزمون گذاشته شد. چنانکه ادارک از مفهوم قدرت و ضرورت برخورداری از آن برای حفظ هویت و تمامیت ارضی کشور، از تجربه جنگ به دست آمده است. بنا براین مسئله جنگ محدود به وقایع و خاطرات از گذشته نیست. بلکه کارکرد آن در حوزه های مختلف و برای مواجهه با آینده، اهمیت بیشتری دارد.
مطالب مرتبط: