تحولات جنگ ایران و عراق در چارچوب نظریه و رویكردهای مختلف قابل بازخوانی و تبیین است. ماهیت این تحولات و ابعاد مختلف آن و همچنین وجود متدولوژی و چارچوبهای مختلف نظری، این امكان را فراهم میسازد كه همواره مسائل جنگ با روایتهای مختلف بیان شود و یا مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. پویایی حاصل از این امر تجربه جنگ ایران و عراق را به حال و آینده متصل میسازد.
1- این قول مشهور دوركیم كه میگوید: "جامعهشناسی، بیان تاریخ به صورتی دیگر است" در واقع بیانگر رویكرد جامعهشناختی برای روایت جنگ است. از این نگاه كالبد شكافی جنگ به عنوان یك پدیده اجتماعی و شناخت لایههای عمیق آن، به منزله تلاش برای توصیف و تبیین جدید از وقوع جنگ و شكلگیری مقاومت مردمی است.
نظر به اینكه جنگ پس از انقلاب واقع شد و انقلاب ایران از مبانی و زیر ساختهای عمیق اعتقادی - اجتماعی برخوردار بود لذا بخش اعظم پتانسیل اجتماعی حاصل از انقلاب با وقوع جنگ فعال و بازتولید شد. بر اساس این ملاحظه و با رویكرد اجتماعی میتوان از دو منظر به تعامل جنگ با جامعه نگریست. نخست ساز و كارهای تأثیر جامعه و تحولات اجتماعی بر جنگ و دیگری تأثیر جنگ بر جامعه میباشد. بررسی این تعامل و به هم پیوستگی آن در دو مرحله قبل از جنگ و در جنگ، لایههای عمیق جنگ را در ابعاد نظامی، سیاسی و اجتماعی بیان خواهد كرد. به عبارت دیگر میتوان با متغیرهای اجتماعی وقوع جنگ را مورد بررسی قرار داد و همچنین كاركرد جنگ بر جامعه را بازشناسی كرد. منطق وقوع جنگ، ماهیت مقاومت مردمی و ادامه جنگ و حتی نحوه پایان جنگ در چارچوب رویكرد جامعهشناختی به جنگ، قابل بررسی و تبیین است.
2- جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مسیر تحول و تغییر در نگرش و رفتارهای اجتماعی، اخلاقی و سیاسی قرار گرفت. جامعه ایران با انقطاع از گذشته بر اثر انقلاب و حركت به سمت آینده با اهداف و آرمانهای جدید دینی- انقلابی و رویكرد مقابلهجویانه با ظلم قدرتهای استكباری، از مشخصه وضعیتگذار برخوردار بود. حوادث، كشمكش و تهدیدات داخلی و خارجی، پتانسیل اجتماعی را به آزمون گرفت و آشكار كرد و بخشی از این انرژی را در واكنشهای سیاسی - اجتماعی آزاد ساخت. جهتگیری رویكردها و روشهای امنیتی، حاصل نگرانی و مخاطرات جدید بود، بنابراین ساختار و نهادهای جدیدی در حوزه دفاعی - امنیتی تدریجاً شكل گرفتند كه بخش وسیعی از اجزای آن متأثر از تعامل با پیامدهای حاصل از انقلاب، در جامعه بود.
در این روند ادراكات و پیوندهای استراتژیك تحت تأثیر سقوط رژیم شاه و از همپاشی ساختار سیاسی، تغییر كرد و فرو ریخت و نهادهای نظامی امنیتی بر اثر انقلاب دچار دگردیسی و تحول شدند. همچنین رویكردها، تفسیرها و تحلیل پدیدههای سیاسی، امنیتی و نظامی و روش برخورد با آنها، دستخوش تغییر شدند. همراه با ظهور پدیدههای جدید سیاسی، امنیتی و نظامی، ساختار و سازمانهای جدید در پاسخ به نیازها و شرایط جدید شكل گرفتند. این مباحث تنها بخش محدودی از تعامل میان تحولات اجتماعی با جنگ را نشان میدهد.
3- برخی از شاخصهای برجسته تعامل جنگ و انقلاب شامل موارد زیر میباشد:
- حضور اقشار و گروهای مختلف جامعه در جنگ.
- شكلگیری نهادهای جدید نظامی شامل سپاه و بسیج.
- ظهور اندیشه جدید نظامی - استراتژیك و همچنین تاكتیكهای خلاقانه و جسورانه.
- تشكیل نهادهای اجتماعی برای پشتیبانی از جنگ.
- ظهور ارزشها و فرهنگ جنگ و دفاع در جامعه.
بسیاری از رخدادها و روندهای جدید سیاسی، نظامی ، امنیتی و همچنین ادراك از تهدیدات و مقولات استراتژیك بر اثر تعاملات مورد اشاره شكل گرفت و تحقق یافت.
4- رویكرد جامعهشناختی به جنگ پرسشهای جدیدی را بوجود میآورد كه به برخی از موارد آن اشاره میشود:
الف) تأثیر انقلاب اسلامی به عنوان یك انقلاب مردمی و دینی و وجود پتانسیل وسیع و عمیق اجتماعی چه نقشی در وقوع جنگ و مقاومت مردمی داشت؟
ب ) واكنش سیاسی اجتماعی به جنگ از چه مشخصههایی برخوردار بود و جنگ چه تأثیری بر جامعه و شكلگیری نهادها و ساختارها و تولید فرهنگ و ارزشها داشت؟
ج ) پدیده جنگ در ممانعت و یا تسریع فروپاشی نظم اجتماعی متعلق به نظام سیاسی قبلی و برپایی نظم جدید به چه میزان مؤثر بوده است؟
د ) وفاق اجتماعی حاصل از واكنش مردمی در برابر تهاجم، اشغال و تجاوز بیگانه به كشور، در ثبات و یا تشدید بیثباتی سیاسی چقدر مؤثر بوده است؟
هـ ) ابزار و روشهای به كار رفته برای بسیج مردم و شیوه مدیریت جنگ روانی در بدو هجوم عراق چگونه ارزیابی میشوند؟
و ) متغیرهای اجتماعی تغییر یافته ناشی از جنگ برای مطالعه قشربندیهای اجتماعی، جامعهشناسی سیاسی گروهها و احزاب، روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی خانواده، اقتصاد اجتماعی، مهاجرت جمعیتهای شهری و روستایی ... كدامند و روش تحقیق و تحلیل هر یك از آنها كدام است؟
بدیهی است برای پاسخ به این پرسشها باید تعامل جامعه و جنگ را در سه مقطع شامل: "قبل از جنگ" در نگاه به تهدید و جنگ، سازماندهی و آمادگی برای دفاع؛ "در زمان جنگ" برای مقاومت در برابر متجاوز و "پس از جنگ" در عرصههای سیاسی، فرهنگی، نظامی، برای نهادینه كردن ارزشها و تجربه جنگ، مورد بررسی قرار داد.
5- نظریه كلازویتس در پیوستگی جنگ و سیاست گرچه به عنوان یك نظریه كلاسیك پذیرفته شده و چارچوب تبیین وقوع جنگ و بررسی رفتارهای سیاسی و امنیتی در مرحله مذاكره و جنگ است ولی به نظر میرسد وقوع جنگ در ایران پس از انقلاب اسلامی به خصوص با تأكید بر تحولات اجتماعی در چارچوب نظریه به هم پیوستگی جنگ و انقلاب قابل توضیح است.
البته به سهولت نمیتوان این موضوع را تبیین كرد زیرا جنگ، استفاده از زور برای اعمال قدرت است كه با بنبست در سیاست و به عنوان یك روش برای تأمین اهداف و منافع سیاسی، مورد استفاده قرار میگیرد ولی قدرت حاصل از تحول اجتماعی برای یك انقلاب و حتی پس از انقلاب به معنای صورتبندی جدیدی از قدرت است كه با روشهای متفاوتی وقوع جنگ و میزان مقاومت جوامع انقلابی پس از انقلاب را در برابر جنگ تحت تأثیر قرار میدهد.
در واقع آنچه پس از انقلاب اسلامی در ایران، شكل گرفت، ظهور قدرت جدید دفاعی بر پایه جنبش اجتماعی و آموزههای دینی انقلابی به رهبری امام خمینی (ره) بود. با جنگ، مردم مجدداً پس از یك انقلاب بزرگ دینی و مردمی به صحنه آمدند و "انقلاب مردمی" با شكل گیری سپاه و بسیج و با رهبری امام به پیدایی "جنگ دفاعی و مردمی" منجر شد. دشمن این پدیده را پیشبینی نمیكرد و به همین دلیل شكست خورد.
6- قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران، پس از انقلاب با ماهیت، ساختار و روشهای جدید و متأثر از تحولات اجتماعی شكل گرفته است و ریشه در تجربه حاصل از جنگ با عراق دارد كه با توجه به تحولات پس از جنگ تدریجاً بهینه شده است. بنابراین در سطح "نظامی - استراتژیك" باید همواره نقش حضور مردم و سازماندهی و مشاركت آنها در جنگ و تبدیل قدرت مردم به قدرت دفاعی - امنیتی مورد توجه قرار گیرد. در سطح "سیاسی" نیز مشاركت مردم نه تنها مشروعیت نظام را افزایش داد بلكه بیانگر مشروعیت و منطق دفاع در برابر تهدید و متجاوز بود و موجد امنیت ملی به حساب میآمد. این ملاحظات میتواند "دكترین نظامی - امنیتی" و "استراتژی دفاعی جمهوری اسلامی" را در برابر تهدیدات و جنگ آینده تحت تأثیر قرار دهد.
7- بدیهی است از منظر پژوهشی، كاستیهای موجود برای برخورداری از مبانی و چارچوبهای نظری، متدولوژی تحقیق و تعریف و مفهومبندی مباحث جنگ، جدا از موانع موجود برای تحقیق در سایر عرصهها نیست. به عبارت دیگر در حالیكه نیازها و ضرورتها برای پژوهش در حوزه جنگ، گسترده و تا اندازهای شفاف شده است ولی شكاف میان بایستهها و تواناییها عمیق است و راه بسیار دشوار و طولانی در پیش است. موفقیت در این راه، فارغ از شعار و سطحینگری یا تبعیت از الگوهای رایج، مستلزم جسارت، خلاقیت، ایثار و شجاعت است؛ همان كه در رزمندگان اسلام وجود داشت و بروز و ظهور آن، كشور و نظام را از تهدیدات داخلی و خارجی حفظ كرد.
- برچسب ها:
رویکرد جامعه شناختی، جنگ و جامعه، -